قسمت دوم داستان تا صبح چهل سالگی

در همین گیر و دار بودم تا رسیدیم سال چهارم دبیرستان، فامیل به کمک خانواده اومد و خواستگاربازی­ها شروع شد؛ یه خواستگار خوب برام پیدا کردن. آینده دار و خانواده دار

ما با دو جلسه صحبت در اتاق وقتی­که لبه­ی تخت نشسته بودیم و سر به زیر، رسیدیم به مرحله­ی نامزدی …

تمام

زندگی و رویای یک دختر دهه پنجاهی در ذهنش اینجا تموم می­شد

قرار شد نامزد بشیم

اما من هنوز خودم زندگی نکرده بودم. چطور می­تونستم برم یه زندگی رو برای یکی دیگه بسازم؟ هنوز هیچ کاری نکرده بودم که بهم حس هویت بده. کسی هم حرفم رو قبول نمی­کرد. بابا می گفت:

” بمونی خونه که چی؟ کاری که نمی­کنی، درس هم که نمی­خونی… آخرشم که باید شوهر کنی. خب تا جوون­تری و (جون ) داری برو تا یه زندگی خوب بسازی”

بهم حس خرید و فروش گوسفند دست داده بود ( نمیدونم بهم می خندید یا مواخذه می­کنید. اما حسم همین بود. داشتم فروخته می شدم چون پروار نبودم یا شایدم چون خوب پروار بودم. چه میدونم!)

اما

داستان زندگی من از روزی شروع شد که اون روز بعد از ظهر داشتم در راهروی خانه­ی پدربزرگم تنهایی قدم میزدم (بقیه مهمونی بودن گمونم. چون من اونجا تنها بودم)

هی فکر می­کردم چطوری بگم لطفا منو نامزد نکنید تا قبلش بفهمم اصلا من کی ام…

خونه­ی پدربزرگم از این دو طبقه قدیمی­های با حیاط بود. از همونها که دو تا اتاق بالا داشتن و حموم توی راه پله بود و دستشویی توی حیاط

اون روز  تنهایی داشتم قدم می­زدم و فکر می­کردم چطوری ولم کنن خودمو پیدا کنم که منطقی باشه؟

که بشه یه بابا رو قانع کرد؟ البته بهتره بگم باید یه فامیل قانع می­شدن چون بحث خواستگار فامیلی بود…

طبقه­ی دوم خونه ی پدربزرگم دو تا اتاق داشت که یکیش مال دایی­م بود و یکیش مال خاله­م.

اون زمان هر دو مجرد بودن

قدم زنان از راهروها می­رفتم تو اتاق­ها و از یه در چوبی وسط اون­ها رد می­شدم…

تو قفسه­ی کتاب­های خاله­م چشمم افتاد به عنوان یه کتاب:

زندگی کنیم یا فقط زنده باشیم

شبیه اون صحنه­هایی بود که یهو فیلم کند می­شه، صدای آهنگ زیاد می­شه و بعدش یه چیزی تو مغز آدم جرقه می­زنه…

بله

من زنده­گی نمی­کردم/ زنده بودم

کتاب رو برداشتم خوندم. نمی­دونم مطالب خود کتاب هم تاثیری روی من گذاشت یا همین اسمش به قدر کافی تکان دهنده بود برام…

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *